شبهاتی پیرامون برخی عقاید شرک‌آمیز رایج:

1. ما عاصی و گناه‌کاریم و صالحان، مقرّب درگاه خدا هستند؛ پس صالحان چون به خداوند نزدیک هستند می‌توانند به خاطر مقام و منزلت‌شان، بین ما و خدا برای پناه بردن به او واسطه باشند.

مشرکین می‌گویند همان‌طور که در دنیا کسی بخواهد در محضر قدرتمندان حاکم به نفعی برسد یا ضرری را از خود دفع کند، چون خود امکان دستیابی به او را ندارد، باید کسی را پیش او واسطه کند؛ تا این کار صورت بگیرد. به همان ترتیب ما بندگان رو سیاهی هستیم که خود شایستگی خطاب خداوند را بدون واسطه نداریم. به همین خاطر به بندگان صالح احترام می‌نهیم و به طرق مختلف آن‌ها را راضی نگه می‌داریم، تا از خداوند آن‌چه را که می‌خواهیم، بطلبند. در پاسخ به این دسته باید گفت:اولاً: باطل بودن این قیاس برای هر انسانِ منصفی بدیهی است، زیرا خداوند از آن اوصافی که، آن حاکم داراست و بر اساس آن اتخاذ واسطه‌ای برای رسیدن به محضرش انجام گرفته، مبرّاست. وقتی برای رسیدن به محضر حاکم و ارباب زمینی! به واسطه‌ای چنگ زده می‌شود، این کار بدین معناست که او یا نسبت به ضرر و نفع بنده‌اش جاهل است، یا بر همه چیز اطلاع دارد ولی هَوَسش به او حکم می‌کند که در این زمینه کاری نکند. پس لازم می‌آید بنده‌اش که خود شایستگی به محضر رسیدن را ندارد به واسطه‌ای چنگ ‌زند و شخص مقربی را واسطه می‌گرداند که در صورت جهل فرمان‌روا یا فریادرس حال و روز این فرد را برایش شرح دهد و به‌خاطر این واسطه برای او کاری انجام دهد.

حال در هر صورت این امر نشان از نقص و عیب آن فریادرس و فرمان‌روای دروغین است؛ زیرا کاری که بعد از میانجی‌گری واسطه، از سوی فرمان‌روا، انجام می‌شود یا درست است یا نادرست. اگر درست است، چرا پیش از آن انجام نمی‌داد؟ و اگر نادرست است چرا به انجام کاری نادرست دست می‌زند؟ امّا آیا امکان دارد که تصور شود خداوند از حال یکی از بندگانش بی‌خبر است و نیاز به گزارش از طرف یکی از بندگان صالحش را دارد؟ آیا می‌شود تصور کرد که خداوند مغلوب هوس است و کاری را که به‌جاست انجام نمی‌دهد و به انجام کار نابه‌جا دست می‌زند؟ آیا این واسطه حقیقت را برای خداوند توضیح دهد یا این که به کاری وادارش می‌کند که خود نمی‌خواهد آن‌را انجام دهد؟

انسان برای جلب نفع یا دفع ضرر تنها دو کار باید انجام دهد: یکی تهیه‌ی اسباب و دوم توکل به خدا. کسی که غیر خدا را واسطه می‌کند، در واقع از خداوند انتظار دارد که سنن حاکم بر نظام هستی را به‌خاطر آن واسطه برهم زند و بدون اتخاذ اسباب آن‌چه را که می‌خواهد، برایش محقق سازد. در حالی‌که انسان اگر زمینه را فراهم نمود (و اسباب را اتخاذ کرد) باید خود از خدا تحقق مطلوبش را بخواهد.

آیاتی در قرآن مجید هست، که بیان می‌دارد هیچ گونه واسطه‌ای در نزد خداوند قابل قبول نیست.

أَلا لِلَّهِ الدِّینُ الْخَالِصُ وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِیقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ یحْکُمُ بَینَهُمْ فِی مَا هُمْ فِیهِ یخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لا یهْدِی مَنْ هُوَ کَاذِبٌ کَفَّارٌ[1] یعنی:هان! تنها طاعت و عبادت خالصانه برای خدا است و بس، کسانی که جز از خدا سرپرستان و یاوران دیگری را برمی‌گیرد (و بدانان تقرب و توسل می‌جویند، می‌گویند:) ما آنان را پرستش نمی‌کنیم مگر بدان خاطر آن که ما را به خداوند نزدیک گردانند. خداوند روز قیامت میان ایشان (و مؤمنان) درباره‌ی چیزی که در آن اختلاف دارند داوری خواهد کرد. خداوند دروغ‌گوی کفر پیشه را (به سوی حق) هدایت و رهنمود نمی‌کند (و او را با وجود کذب و کفر به درک و فهم حقیقت نائل نمی‌گرداند).

اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَوَاتِوَالأَرْضَ وَمَا بَینَهُمَا فِی سِتَّةِ أَیامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ مَا لَکُمْ مِنْ دُونِهِ مِن وَلِی وَلا شَفِیعٍ[2] یعنی:خدا کسی است که آسمان‌ها و زمین و آن‌چه را در میان آن دو است در شش دوره بیافرید و سپس بر تخت فرمان‌دهی جهان قرار گرفت. به‌جز خدا برای شما هیچ یاوری (که شما را از عذاب برهاند) و هیچ شفیعی (که در پیش خدا –جز با اجازه‌ی خدا- برایتان شفاعت کند) وجود ندارد.

بنابراین آنان خدا را چون پادشاهان جبّاری می‌دانند که برای دیدار با آن‌ها باید به افرادی که نزد او مقربّند متوسّل شد. امّا به حقیقت آنان خدا را نشناخته‌اند:

مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ[3] یعنی:آنان خدای را آن‌گونه که باید بشناسند، نشناخته‌اند (چرا که سنگ‌ها و دیگر آفریدگان عاجز و ضعیف را همتای خدا می‌سازند).

اللَّهُ لَطِیفٌ بِعِبَادِهِ[4] یعنی:خداوند نسبت به بندگانش بسیار لطف و مرحمت دارد.

این چنین منطقی انکار رحمت خدا و مأیوس شدن از اوست حال آن‌که:

وَلا تَیئَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا ییئَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الکَافِرُونَ[5] یعنی:و از رحمت خدا نا امید مشوید، چرا که از رحمت خدا جز کافران نا امید نمی‌گردند.

خداوند «عفوّ» «رئوف» «غفور» «رحیم» که توبه‌کنندگان را بسیار دوست دارد و بندگانش را بیش از توانایی مکلف نساخته است:

فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ[6] یعنی:پس آن‌قدر که در توان دارید از خدا بهراسید و پرهیزگاری کنید.

لا یکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا کَسَبَتْ وَعَلَیهَا مَا اکْتَسَبَتْ رَبَّنَا لا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِینَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلا تَحْمِلْ عَلَینَا إِصْراً کَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلا تُحَمِّلْنَا مَا لا طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنْتَ مَوْلانَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ[7] یعنی:خداوند به هیچ کس جز به اندازه‌ی توانائیش تکلیف نمی‌کند (و هیچ‌گاه بالاتر از میزان قدرت شخص از او وظائف و تکالیف نمی‌خواهد. انسان) هر کار (نیکی که) انجام دهد، برای خود انجام داده است. پروردگارا! اگر ما فراموش کردیم یا به خطا رفتیم، ما را (بدان) مگیر (و مورد مؤاخذه و پرس و جو قرار مده)، پروردگارا! بار سنگین (تکالیف دشوار) را بر (دوش) ما مگذار آن چنان که (به خاطر گناه و طغیان) بر (دوش) کسانی که پیش از ما بودند گذاشتی. پروردگارا! آن‌چه را که یارای آن را نداریم بر ما بار مکن (و ما را به بلاها و محنت‌ها گرفتار مساز) و از ما درگذر و (قلم عفو بر گناهانمان کش) و ما را ببخشای و به ما رحم فرمای. تو یاور و سرور مایی، پس ما را بر جمعیت کافران پیروز گردان... .

ثانیاً: چنین سخنی اساسی دینی ندارد و هرجا که در قرآن سخن از خواستن خدا به میان آمده است، تمامی انسان‌هارا شامل شده است؛ نه این‌که فقط انسان‌های مقرب حق دعا و درخواست داشته باشند:

وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِی إِذَا دَعَانِی فَلْیسْتَجِیبُوا لِی وَلْیؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یرْشُدُونَ[8] یعنی: و هنگامی که بنده‌گانم از تو در باره‌ی من بپرسند (بگو:) من نزدیکم و دعای دعا کننده را هنگامی که مرا بخواند، پاسخ می‌گویم (و نیاز او را برآورده می‌سازم). پس آنان هم دعوت مرا (با ایمان و عباداتی چون نماز و روزه و زکات...) بپذیرند و به من ایمان بیاورند تا آنان راه یابند (و با نور ایمان به مقصد برسند)... .

وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ[9] یعنی:و ما از شاهرگ گردن به او نزدیک‌تریم.

نیز در قرآن می‌بینیم دعای انسان‌های خاطی و حتی کافر و از آن بدتر ابلیس نیز قبول شده است:

قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلَى یوْمِ یبْعَثُونَ * قَالَ فَإِنَّکَ مِنْ الْمُنْظَرِینَ * إِلَى یوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ[10] یعنی: گفت: پروردگارا! اکنون که چنین است مرا تا روزی مهلت ده که در آن (مردمان بعد از مرگشان مجدداً)‌زنده می‌گردند * فرمود: همین که تو از مهلت یافتگانی... * تا روزی که زمان (فرا رسیدن) آن (در پیش خدا) معلوم (و اگر هم طول بکشد محدود) است (و هنگامه‌ی رستاخیز نام دارد).

و نیز مگر مشرکان نبودند که در وقت سختی به خدا پناه برده و خداوند خواسته‌ی آن‌ها را اجابت می‌کرد و از سختی نجاتشان می‌داد:

دَعَوْا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ لَئِنْ أَنْجَیتَنَا مِنْ هَذِهِ لَنَکُونَنَّ مِنْ الشَّاکِرِینَ * فَلَمَّا آن‌جاهُمْ إِذَا هُمْ یبْغُونَ فِی الأَرْضِ بِغَیرِ الْحَقِّ[11] یعنی: خدا را به فریاد می‌خوانند و طاعت و عبادت و فرمانبرداری و درن را تنها از آن او می‌دانند (چرا که همه کس و همه چیز را بسی ضعیف‌تر و ناتوان‌تر از آن می‌بینند که کاری از دست آنان برآید و از این ورطه رستگارشان نماید. بدین هنگام عهد می‌کنند که) اگر ما را از این حال برهانی، از زمره‌ی رستگاران خواهیم بود (و دیگر به کسی و چیزی جز تو روی نمی‌آوریم و هرگز این و آن را به فریاد نمی‌خوانیم و نمی‌پرستیم.) * اما هنگامی که خدا آنان را نجات می‌دهد، ناگهان به ناحق در زمین شروع به ظلم و فساد می‌کنند (و عهد و پیمان را فراموش می‌نمایند).

آیا اگر رحمت خدا شامل ابلیس و کافران شود گناه‌کاران مسلمان از آن بی‌نصیب خواهند شد:

وَالَّذِینَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ یغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللَّهُ[12] یعنی: و کسانی که چون دچار گناه (کبیره‌ای) شدند، یا با (انجام گناه صغیره‌ای) بر خویشتن ستم کردند، به یاد خدا می‌افتند (و وعد وعید و عقاب و ثواب و جلالت و عظمت او را پیش چشم می‌دارند و پشیمان می‌گردند) و آمرزش گناهانشان را خواستار می‌شوند و به‌جز خدا کیست که گناهان را بیامرزد؟

ثالثاً: در نگاه قرآن، خداوند به هیچ‌کس در این جهان حتی پیامبر(صلی الله‌ علیه‌ وسلم) نیز - که کسی هم‌چون او مقرّب درگاه خدا نیست، - اجازه‌ی عذاب یا بخشش را نداده است:

لَیسَ لَکَ مِنْ الأَمْرِ شَیءٌ أَوْ یتُوبَ عَلَیهِمْ أَوْ یعَذِّبَهُمْ[13] یعنی:چیزی از کار (بندگان جز اجراء فرمان یزدان) در دست تو نیست (بلکه همه‌ی امور در دست خدا است. این او است که) یا توبه‌ی آنان را می‌پذیرد (و دل‌هایشان را با آب ایمان می‌شوید) یا ایشان را (با کشتن و خوار داشتن در دنیا، و عذاب آخرت) شکنجه می‌دهد.

پس اگر شخصی این قدر گناه‌کار باشد که دعایش برای خودش اجابت نشود، مسلماً دعای هیچ کس حتی پیامبر(صلی الله‌ علیه‌ وسلم) در حق او پذیرفتنی نیست؛ هم‌چنان‌که می‌بینیم خداوند-جل جلاله‌- دعای پیامبر(صلی الله‌ علیه‌ وسلم) را در حق عبدالله بن ابی –سرکرده‌ی منافقان مدینه- رد کرده است:

اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّةً فَلَنْ یغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ[14] یعنی:چه برای آنان طلب آمرزش کنی و چه نکنی، حتی اگر هفتاد بار (و دفعات بسیار) برای آنان طلب آمرزش کنی، هرگز خداوند آنان را نمی‌آمرزد.

رابعاً: پیامبران و صالحان در موضِع بندگی خدا حرکت می‌کنند نه در مقام خدایی؛ بنابراین وقتی به آنان توسل شود، دیگر در حقیقت آن‌ها را در مقام خدا قرار داده‌ایم. در حالی‌که آنان نیز انسان بوده‌اند و دارای محدودیت‌های خاص انسانی هستند.

2. توسل به صاحبان قبور اشکالی ندارد زیرا تأثیر صاحبان قبور از تأثیر زندگان قوی‌تر است و آنان قدرت را از خدا گرفته‌اند و لذا می‌توانند به فریاد درماندگان برسند، مریضان را شفا دهند، به نازایان فرزند ببخشند و ...!

اولاً: صاحبان قبور نمی‌توانند نیات و صداهای بندگان را فهمیده و بشنوند. خداوند-جل جلاله‌- خطاب به پیامبر(صلی الله‌ علیه‌ وسلم) می‌فرماید:

... وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ[15] یعنی: ... و تو نمی‌توانی (پند و اندرز آسمانی را به دل دل‌مردگان فروبری، همان‌گونه که نمی‌توانی) مردگان آرمیده در گورها را شنوا گردانی.

با توجه به آیات ماقبلِ آیه‌ی فوق[16] متوجه می‌شویم که خداوند بزرگ میزان تفاوت نابینا و بینا، تاریکی‌ها و نور، سایه و گرمای سوزان، مردگان و زندگان را به شدّت نشنیدن مردگان داخل قبور تشبیه کرده است. آن‌چه ظاهراً هدف آیه بوده است بیان کردن این نکته است که هم‌چنان‌که بین تاریکی و نور و ... تضاد وجود دارد، بین قلب کافران و پذیرش حق نیز تضادّ وجود دارد. واضح است که مشبّه‌به باید قوی‌تر از مشبّه باشد. یعنی مردگان در صفت نشنیدن قوی‌تر از کافران در نشنیدن حق هستند. بنابراین مردگان توانایی شنیدن هیچ سخنی را ندارند و حواس آنان کاملاً از کار افتاده است و اگر غیر از این بود خداوند چنین تشبیهی را به‌کار نمی‌برد.

ثانیاً: آنان که مرده‌اند، حتی نمی‌دانند کی برانگیخته خواهند شد چه رسد به این که از احوال و نیات و فریادهای بندگان خدا آگاه باشند!

وَالَّذِینَ یدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا یخْلُقُونَ شَیئاً وَهُمْ یخْلَقُونَ * أَمْوَاتٌ غَیرُ أَحْیاءٍ وَمَا یشْعُرُونَ أَیانَ یبْعَثُونَ * إِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ[17] یعنی:آن کسانی را که به‌جز خدا به فریاد می‌خوانند و پرستش می‌نمایند، آنان نمی‌توانند چیزی بیافرینند و بلکه خودشان آفریده می‌شوند! (پس باید مخلوقات ضعیف را پرستید و به کمک طلبید، یا خالق کائنات را؟! * (بت‌هایی را که می‌پرستید) جامدند و بی‌جان، و نمی‌دانند که (پرستش‌کنندگانش) چه وقت زنده و برانگیخته می‌گردند. (پس چرا باید عاقل چیزهایی را بپرستد که از فرارسیدن قیامت بی‌خبرند و سودی و زیانی نمی‌رسانند) * پروردگار شما (که باید او را بپرستید) پروردگار یکتایی است.

ثالثاً: این، عقیده‌ی مشرکان و اعراب پیش از اسلام و صدر اسلام است که معتقد بودند در عین حالی که خداوند خالق، رازق و تنها گرداننده‌ی آسمان و زمین است، معبودان دیگری هستند که در حین مخلوق بودن خود، از لحاظ قرب و نزدیکی با خداوند طوری هستند اگر بخواهند می‌توانند به کسی چیزی داده یا از او پس گیرند یا فقیرش گردانند یا... . می‌گفتند خدایان، این اختیارات جزئی را از خدا گرفته‌اند به همین دلیل به آنان متوسل شده و برایشان قربانی و نذر می‌کنیم:

مَا نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِیقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى[18] یعنی:ما آنان را پرستش نمی‌کنیم مگر بدان خاطر که ما را به خداوند نزدیک گردانند.

اغلب مشرکان در این قسم دچار شرک شده‌اند نه در ربوبیت و مالکیت و خالقیت و رازقیت و مدیریت که قرآن کریم همه‌ی انواع شرک را باطل می‌شمارد و چنین اعمالی را عبادت می‌شمارد. همه‌ی این شبهات ناشی از عدم شناخت خدا است و لذا او را با دیگران مساوی می‌دانند، در حالی که:

أَفَمَنْ یخْلُقُ کَمَنْ لا یخْلُقُ[19] یعنی:پس (ای وجدان‌های بیدار، از نظر عقل) کسی که (این همه چیزهای عجیب و غریب و نعمت‌های بزرگ و سترگ را) می‌آفریند، هم‌چون کسی است که (چیزی) را نمی‌آفریند؟

خداوند در آیه‌ی ‌زیر عقیده‌ی توسل به غیر خدا را ردّ می‌کند:

وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لا یخْلُقُونَ شَیئاً وَهُمْ یخْلَقُونَ وَلا یمْلِکُونَ لأَنفُسِهِمْ ضَرّاً وَلا نَفْعاً وَلا یمْلِکُونَ مَوْتاً وَلا حَیاةً وَلا نُشُوراً[20] یعنی:(مشرکان) سوای خدا، معبودهایی را برگرفته‌اند (و به پرستش اصنام و کواکب و اشخاصی پرداخته‌اند) که چیزی را نمی‌آفرینند و بلکه خودشان آفریده‌هایی بیش نیستند و مالک سود و زیانی برای خود نبوده، و بر مرگ و زندگی و رستاخیز اختیار و توانایی ندارند.

هیچ احدی اختیار چیزی را در دست ندارد:

قُلْ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِیدِکَ الْخَیرُ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ * تُولِجُ اللَّیلَ فِی النَّهَارِ وَتُولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیلِ وَتُخْرِجُ الْحَی مِنْ الْمَیتِ وَتُخْرِجُ الْمَیتَ مِنْ الْحَی وَتَرْزُقُ مَنْ تَشَاءُ بِغَیرِ حِسَابٍ[21] یعنی:بگو: پروردگارا! ای همه چیز از آن تو! تو هر که را بخواهی حکومت و دارائی می‌بخشی و از هر که بخواهی حکومت و دارائی را بازپس می‌گیری، و هر کس را بخواهی عزت و قدرت می‌دهی و هر کس را بخواهی خوار می‌داری، خوبی در دست تو است و بی گمان تو بر هر چیز توانایی * (بخشی از) شب را جزو روز می‌گردانی (و بدین سبب شب‌ها کوتاه و روزها دراز می‌گردند) و (بخشی از) روز را جزو شب می‌گردانی (و لذا روزها کوتاه و شب‌ها دراز می‌شوند) و زنده را از مرده پدید می‌آوری و مرده را از زنده، و به هر کس که بخواهی بدون حساب روزی می‌بخشی.

هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِیسْکُنَ إِلَیهَا فَلَمَّا تَغَشَّاهَا حَمَلَتْ حَمْلاً خَفِیفاً فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُمَا لَئِنْ آتَیتَنَا صَالِحاً لَنَکُونَنَّ مِنْ الشَّاکِرِین * إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُکُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْیسْتَجِیبُواْ لَکُمْ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ[22] یعنی:او آن کسی است که شما را از یک جنس آفرید، و همسران شما را از جنس شما ساخت تا شوهران در کنار همسران بیاسایند. ولی (بسیار اتفاق می‌افتد که) هنگامی که شوهران با همسران آمیزش جنسی می‌کنند، همسران بار سبکی (به نام جنین) برمی‌دارند و به آسانی با آن روزگار را به سر می‌برند. اما هنگامی که بار آنان سنگین می‌‌شود، شوهران و همسران خدای خود را فریاد می‌دارند و می‌گویند: اگر فرزند سالم و شایسته‌ای به ما عطا فرمایی از زمره‌ی سپاس‌گزاران خواهیم بود * بت‌هایی را که به جز خدا به فریاد می‌دارند و می‌پرستند، بندگانی هم‌چون خود شما هستند (و کاری از آن‌ها ساخته نیست و نمی‌توانند فریادرس شما باشند). آنان را به فریاد خوانید و (از ایشان استمداد جویئید) اگر راست می‌گویید (که کاری از ایشان ساخته است) باید که به شما پاسخ دهند (و نیاز شما را برآورده سازند).

اگر کسی صفات خدا را به غیر خدا –حتی پیامبر(صلی الله‌ علیه‌ وسلم)- نسبت دهد مشرک شده است و شیاطین عقلش را گم‌راه کرده‌اند که بین خالق و مخلوق فرقی نمی‌گذارند و شیاطین عقل و دل او را تسخیر کرده و حیران و سرگردان نموده‌اند:

قُلْ أَنَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لا ینفَعُنَا وَلا یضُرُّنَا وَنُرَدُّ عَلَى أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللَّهُ کَالَّذِی اسْتَهْوَتْهُ الشَّیاطِینُ فِی الأَرْضِ حَیرَانَ[23] یعنی:بگو: آیا چیزی غیر از خدا را بخوانیم (و عبادت و پرستش کنیم) که نه سودی به حال ما دارد و نه زیانی؟ و آیا پس از آن که خداوند ما را هدایت بخشیده (و به سوی خود رهنمون کرده است) به عقب بازگشت کنیم (و از ایمان دست بکشیم و دیگر بار به کفر برگردیم؟ و) بسان کسی (باشیم) که شیاطین او را در زمین (بیابان‌های برهوت) ویلان و سرگردان به دنبال خود کشند.

خداوند به جای واسطه قرار دادن مردگان و ... بین خود و بندگانش، چنین ما را آموزش می‌دهد و می‌فرماید:

وَلِلَّهِ الأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُوا الَّذِینَ یلْحِدُونَ فِی أَسْمَائِهِ سَیجْزَوْنَ مَا کَانُوا یعْمَلُونَ[24] یعنی:خدا دارای زیباترین نام‌ها است (که بر بهترین معانی و کامل‌ترین صفات دلالت می‌نماید. پس به هنگام ستایش یزدان و درخواست حاجات خویش از خدای سبحان) او را بدان نام‌ها فریاد دارید و بخوانید، و به ترک کسانی بگوئید که در نام‌های خدا به تحریف دست می‌یازند (و واژه‌هایی را به کار می‌برند که از نظر لفظ یا معنی، منافی ذات یا صفات خدا است)، آنان کیفر کار خود را خواهند دید.

برای همین است که پیامبران نیز خواسته‌هایشان را تنها از خدا طلب می‌کردند:

هُنَالِکَ دَعَا زَکَرِیا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیةً طَیبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ[25] یعنی:بدان هنگام (که زکریا آن همه مرحمت و محبت خدا را در حق مریم دید، خاشعانه در عبادت‌گاه به پا خاست و رو به سوی آسمان کرد و) پروردگار خویش را به فریاد خواند، گفت: پروردگارا! فرزند شایسته‌ای از جانب خویش به من عطاء فرما، بی‌گمان تو شنونده‌ی دعایی.

و ابراهیم(علیه‌ السلام) است که می‌فرماید:

وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یشْفِینِ[26] یعنی:و هنگامی که بیمار شوم او است که مرا شفا می‌دهد.

3. نیت کسانی که به قبور صالحان متوسل می‌شوند، شرک نیست بلکه آنان از شرک بیزارند و در عمل نیت ملاک است!

این دسته دچار اشتباه شده‌اند، چرا که برای هر عملی نیت و ظاهر آن اهمیت دارد. نیت باید تنها رضای خدا بوده و ظاهر، مطابق روش تعیین شده در دین باشد.

4. اصحاب پیامبر(صلی الله‌ علیه‌ وسلم) نیز به غیر خدا متوسل می‌شدند، هم‌چنان‌که عمر(رضی الله‌ عنه‌) به عباس(رضی الله‌ عنه‌) عموی پیامبر(صلی الله‌ علیه‌ وسلم) متوسل شد.

آن‌چه مردود است درخواست از مردگان و یا درخواست همیشگی یک عده از عده‌ای دیگر می‌باشد به طریقی که عده‌ای که از آنان درخواست می‌شود درخواستی از طرف مقابل نداشته باشند. دعای انسان زنده برای خود، دیگران و حتی مردگان کاملاً درست و خوب است. قرآن کریم از زبان ابراهیم(علیه‌ السلام) بیان می‌دارد که:

رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَی وَلِلْمُؤْمِنِینَ یوْمَ یقُومُ الْحِسَابُ[27] یعنی:پروردگارا! مرا و پدر و مادر مرا و مؤمنان را بیامرز و ببخشای در آن روزی که حساب برپا می‌شود (و حسابرسی می‌گردد و به دنبال آن پاداش و مجازات داده می‌شود).

خداوند به پیامبر(صلی الله‌ علیه‌ وسلم) دستور داده تا زمانی که زنده است، هم برای خود و هم برای زنان و مردان مؤمن از خدا طلب بخشش کند:

فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ وَلِلْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ[28] یعنی:بدان که قطعاً هیچ معبودی جز الله وجود ندارد. برای گناهان خود و مردان و زنان مؤمن آمرزش بخواه.

حتی منافقان نزد پیامبر(صلی الله‌ علیه‌ وسلم) رفته و از او می‌خواستند تا برایشان از خدا طلب مغفرت و بخشش بخواهد و او هم چنین می‌نمود؟![29]

چنان که خداوند مؤمنین را نیز سزاوار دانسته تا برای خود و آن‌هایی که درگذشته‌اند، چنین دعا کنیم:

وَالَّذِینَ جَاءُوا مِنْ بَعْدِهِمْ یقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالإِیمَانِ وَلا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلاًّ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّکَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ[30] یعنی:کسانی که پس از مهاجرین و انصار به دنیا می‌‌آیند، می‌گویند: پروردگارا! ما را و برادران ما را که در ایمان آوردن بر ما پیشی گرفته‌اند بیامرز، و کینه‌ای نسبت به مؤمنان در دل‌هایمان جای مده، پروردگارا! تو دارای رأفت و رحمت فراوانی هستی.

رسول خدا(صلی الله‌ علیه‌ وسلم) فرموده در غیاب، برای هم‌دیگر دعا کنیم و در نماز نیز برای بندگان صالح خدا دعا می‌کنیم پس این که عمر‌بن‌خطاب از عباس عموی پیامبر(صلی الله‌ علیه‌ وسلم) درخواست دعا برای نزول باران کرد، از همین قبیل دعاها بوده است. زبیر بن به کار دعای عباس(رضی الله‌ عنه‌) را به هنگامی که عمر(رضی الله‌ عنه‌) از او خواست که طلب نزول باران کند چنین آورده است: «خداوندا! هیچ بلایی نازل نشده است، مگر به سبب گناهی و هیچ بلایی برطرف نشده است مگر به سبب توبه‌ای. اینک مردم، مرا به خاطر جایگاهم پیش پیامبرت، به پیش‌گاه تو متوجه ساخته‌اند. اینک دستان گناه‌کار ما به سوی تو برداشته شده است و پیشانی و روی ما با توبه سوی تو آمده است، پس ما را از باران رحمت خود سیراب گردان.»[31]

بنابراین درخواست دعا امری عام است و تنها مخصوص صالحان نیست؛ بلکه پیامبران نیز متقابلاً از بقیه‌ی مؤمنان درخواست دعا نموده‌اند. به عنوان مثال پیامبر(صلی الله‌ علیه‌ وسلم) از عمر(رضی الله‌ عنه‌) درخواست کرد برایش دعا کند.[32] خداوند نیز از مؤمنان می‌خواهد برای پیامبر(صلی الله‌ علیه‌ وسلم) دعا نموده یعنی بر او درود فرستاده و از خداوند برایش طلب برکت کنند:

إِنَّ اللَّهَ وَمَلائِکَتَهُ یصَلُّونَ عَلَى النَّبِی یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیماً[33] یعنی: خدا و فرشتگانش بر پیامبر(صلی الله‌ علیه‌ وسلم) درود می‌فرستند، ای مؤمنان! شما هم بر او درود بفرستید و چنان‌که باید سلام بگویید.

5. مردم امروزی با مردم جاهلی فرق دارند، آنان معبود سنگی را پرستش می‌کرده و آیات در مورد آنان نازل شده است.

اولاً: شأن نزول نیز معانی قرآن را مقید نمی‌کند اگر چنین باشد، شرک تنها در گذشته حرام بوده و اکنون حلال است! و خداوند قرآن را نه فقط برای اعراب بلکه برای همه‌ی انسان‌هانازل نموده است.

ثانیاً: این امر مغالطه‌ای بیش نیست چرا که دعا و درخواست و استغاثه عبادت است و اگر برای غیر خدا باشد شرک است و آن‌چه مد نظر قرآن است، عدم درخواست از غیر خدا «من دون الله» است، حال آن چیز بت سنگی، فرشته، انسان‌ امروزی یا هر چیز دیگری باشد.

ثالثاً: معبودهای اعراب جاهلی تنها سنگ نبوده، بلکه فرشتگان و ... نیز بودند و به گواهی قرآن بت‌های سنگی نمادهایی از انسان‌های صالح بودند.




منابع و پانوشت‌ها:
--------------------------------------------------------------------------------

[1] - قرآن کریم، سوره‌ی زمر، آیه‌ی3.

[2] - قرآن کریم، سوره‌ی السجدة، آیه‌ی 4.

[3] - قرآن کریم، سوره‌ی الحج، آیه‌ی74.

[4] - قرآن کریم، سوره‌ی الشوری، آیه‌ی19.

[5] - قرآن کریم، سوره‌ی یوسف، آیه‌ی87.

[6] - قرآن کریم، سوره‌ی التغابن، آیه‌ی16.

[7] - قرآن کریم، سوره‌ی البقرة، آیه‌ی286.

[8] - قرآن کریم، سوره‌ی البقرة، آیه‌ی186.

[9] - قرآن کریم، سوره‌ی ق، آیه‌ی16.

[10] - قرآن کریم، سوره‌ی الحجر، آیات36الی38.

[11] - قرآن کریم، سوره‌ی یونس، آیه‌ی22و23.

[12] - قرآن کریم، سوره‌ی آل‌عمران، آیه‌ی135 و هود/61، فصلت/6.

[13] - قرآن کریم، سوره‌ی آل‌عمران، آیه‌ی128 و النصر/3.

[14] - قرآن کریم، سوره‌ی التوبة، آیه‌ی80 و التوبة/113.

[15] - قرآن کریم، سوره‌ی فاطر، آیه‌ی 22.

[16] - «وَمَا یسْتَوِی الأَعْمَى وَالْبَصِیرُ * وَلا الظُّلُمَاتُ وَلا النُّورُ * وَلا الظِّلُّ وَلا الْحَرُورُ * وَمَا یسْتَوِی الأَحْیاءُ وَلا الأَمْوَاتُ إِنَّ اللَّهَ یسْمِعُ مَنْ یشَاءُ وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ».

[17] - قرآن کریم، سوره‌ی النحل، آیات20الی23.

[18] - قرآن کریم، سوره‌ی الزمر، آیه‌ی3.

[19] - قرآن کریم، سوره‌ی النحل، آیه‌ی17.

[20] - قرآن کریم، سوره‌ی الفرقان، آیه‌ی3 و الحج/73، سبأ/22، الاسراء/56، الانعام/71، النحل/73و74، یونس/104الی107.

[21] - قرآن کریم، سوره‌ی آل‌عمران، آیات26و27 و الرعد/31، شعراء/87 الی82، الفاطر/2، الشوری/49و50.

[22] - قرآن کریم، سوره‌ی الاعراف، آیات189و194.

[23] - قرآن کریم، سوره‌ی الانعام، آیه‌ی71.

[24] - قرآن کریم، سوره‌ی الاعراف، آیه‌ی180.

[25] - قرآن کریم، سوره‌ی آل‌عمران، آیه‌ی38 و ابراهیم/39.

[26] - قرآن کریم، سوره‌ی الشعراء، آیه‌ی 80.

[27] - قرآن کریم، سوره‌ی ابراهیم، آیه‌ی41 و نوح/28.

[28] - قرآن کریم، سوره‌ی محمد، آیه‌ی19.

[29] - قرآن کریم، سوره‌ی نساء، آیه‌ی64.

[30] - قرآن کریم، سوره‌ی الحشر، آیه‌ی10.

[31]- «الانساب» زبیر بین بکار به نقل از عقیدة العلم غزالی.

[32] - سیمای خلیفه‌ی دوم، عمر بن خطاب، عبدالله احمدیان.

[33] - قرآن کریم، سوره‌ی الاحزاب، آیه‌ی56.